نان خشک. نان ته ماندۀ سفره ها که در مطبخ جمع آرند و تر یا خشک آن را بگدایان دهند. (یادداشت بخط مؤلف) : همی دربدر خشک نان باز جست مر او را همان پیشه بود از نخست. ابوشکوربلخی. یا حبذا الکعک بلحم مثرود و خشکنان مع سویق مقنود. راجز
نان خشک. نان ته ماندۀ سفره ها که در مطبخ جمع آرند و تر یا خشک آن را بگدایان دهند. (یادداشت بخط مؤلف) : همی دربدر خشک نان باز جست مر او را همان پیشه بود از نخست. ابوشکوربلخی. یا حبذا الکعک بلحم مثرود و خشکنان مع سویق مقنود. راجز
نیکوکار. پاکدامن. خشک دامن. مقابل تردامن: خشک دامان شوم انشأاﷲ. خاقانی. اصفیا را پیش کوه استاده سوزان دل چو شمع همچو شمعاز اشک غرق و خشک دامان دیده اند. خاقانی
نیکوکار. پاکدامن. خشک دامن. مقابل تردامن: خشک دامان شوم انشأاﷲ. خاقانی. اصفیا را پیش کوه استاده سوزان دل چو شمع همچو شمعاز اشک غرق و خشک دامان دیده اند. خاقانی